184
۱۳ تیر ۱۴۰۳
۱۰:۵۵:۰۹
نظرات (0)
یهو یاد اون موقع هایی افتادم ک برای تاسوعا عاشورا آقاجون می بردم دم حرم و میذاشت رو شونه هاش. بعد از اون بالا دسته ها رو میدیدم و ذوق میکردم ولی ذوقم بیشتر برای این بود ک روی شونه های آقاجونم!
خیلی دوسش دارم بقدری ک هر چن وقت یه بار از نگرانی خواب میبینم ک مرده... یه بار وقتی از این خوابا دیدم بهش زنگ زدم و با چشمای پر اشک خوابمو براش تعریف کردم. اونم از اونور تلفن خندید و ادای منو درآورد:) با این کارش کل غصم ریخت پایین :)♡
وقتایی ک ابتدایی بودم به فکر وقتی میوفتادم ک دیگ آقاجون نباشه و شروع میکردم ب گریه کردن...
خیلی آدم خونگرمیه و خیلی ب آرزوهام بها میده. خدایا خودت برام حفظش کن♡
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]