ارائه ی پایان نامه
عاخیش اینجا دیگه فیلتر نیست!
دیروز استاد پاتولوژیمون اومد گف من وسط ارائه ی پایان نامهی دانشجوعم. باید یه ذره صبر کنید تا تموم بشه. من و چن نفر از بچه هامون باهاش رفتیم سر ارائه. ولی وقتی رسیدیم عاقاعه داشت سوگند بقراط میخوند :") خیلی لحظه ی قشنگی بود از اونایی ک دلم میخواست سرش هم بخندم هم جیغ بکشم و هم گریه کنم...😍😭
وقتی اون لحظه های مقدس تموم شد یکی از اساتید ب عاقایی ک ارائه کرده بود گفت من ارائه های زیادی رو این چن وقت دیدم ولی با دیدن ارائه ی شما متوحه شدم خدا چقد دوستون داشته ک ب اینجا رسیدید😇
چشمتون روز بد نبینه... بعد از این حرف استاد کل دوستای عاقاعه زدن زیر خنده و کسی نمیتونست خندش رو کنترل کنه😂 واینگونه شد ک صورت خود عاقاعه مثل لبو قرمز گشت😅
عاخرش هم ب همه ی اساتید دسته گل های مختلفی داد و باهاشون عکس گرفت :")
الان ک دارم بهش فک میکنم چقد پاک و زیبا بود اون لحظه ها 😌
حس میکنم این لحظه برای من خیلی دوره
حس میکنم قراره خیلی این دوران دانشجویی قراره خیلی طول بکشه
و منم الان دوس ندارم یه لول جدید از زندگیم شروع بشه🙂
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]