ღدنياي منღ

ميدوني درس هام زياده هدف هامم خيلي بالاس و شبانه روزم خيلي سريع ميگذره ولي دلم ميخواد يه نفر توي زندگيم باشه ك همه اينا رو كنار هم تجربه كنيم:)♡

كاشكي دخترا هم ميتونستن از پسرا خواستگاري كنن

ميدونم خيلي تز بلاگرها و آدما اين كارو انجام ميدن ولي چيزي نيس ك عرف و فرهنگ باشه

ن اينكه فرد خاصي تو سرم باشه ها! ولي حتي فكر ب اين كه من بايد بشينم و كسايي بيان خواستگاري ك من انتخابشون نكردم يه ذره آزارم ميده...

خيلي وقته ك هيچي ننوشتم يه ماه كاملا وقتم براي درس ها و دانشگاهم بود و هنوز هم ترم ۵ تموم نشده... ۳روز از هفته آينده دمو داريم و دو روز از هفته ي بعدش هم امتحان داريم باز

الان ك برگشتم سر زندگيم ميبينم ك چقد از همه چيز عقب افتادم! انگار كل زندگيم درسم بوده و درسته اين يك ماه همه ي زندگيم فقط درس بوده

نميدونم با بقيه ابعاد زندگيم چيكار كنم چجوري اونارو هم جلو ببرم... كلي كتاب هس ك بايد بخونم كلي فيلم هس ك بايد ببينم كلي مهارت هس ك بايد ياد بگيرم كلي تجربه هس ك بايد حسشون كنم

از كجا شروع كنم الان؟

ميخوام رو صدام كار كنم تا وقتي بچه دار شدم براش كلي لالايي و شعر و آهنگاي قشنگ بخونم :)♡

اين ديگ چ خوابي بود من ديدم دم صبح؟! :/

مخلوطي از بنر شهيد حسين عباسي ك دم در ورودي دانشكدس و همگروهيمون...

خدايا خودت بخير بگذرون😂

اون روحيه اي ك آدم بعد يه خواب كامل پيدا ميكنه >>>>

درسته من نصيحت رو قبول ندارم. آدم بايد سرش بخوره ب سنگ و برگرده

وليييييي

يه سري چيزا شوخي بردار نيستن. قابل جبران هم نيستن...

يكي از جملاتب ك جلوي ميز مطالعم نوشتم اينه ك:

هر لحظه ي امروزت ميتونه فردات رو نجات بده

پس از لحظه هاي الانت درست استفاده كن :)

نااميدي از كاراي شيطونه

تو تلاشتو تا لحظه آخر ادامه بده

خدارو چ ديدي؟! شايد آخر كار ورق ب نع تو برگرده...

فرق واقعيت با حقيقت چيه؟