ღدنياي منღ

توي كوچيك ترين لحظه هاي زندگيم ميتونم اينو حس كنم ك خدا حواسش بهم هس...

اون روز ك يه روز خيييييلي خسته كننده بود و حالم خوش نبود داشتم از كار برميگشتم و جمعه بود جمعه ها خيلي سخت تاكسي پيدا ميشه اتوبوس نيس و اونروز بابام هم نمي تونست بياد دنبالم:") ولي يه تاكسي پيدا شد ك يه عاقاي مسني رانندش بود. خوشحال سوارش شدم. توي طول مسير عاقاعه كلي نصيحتم كرد ك سوار ماشين شخصي نشم و دختراي همسن من بايد خيلي حواسشون ب خودشون و زيبايي هاشون باشه و... عاخر حرف هاش ب اينجا رسيد ك خودش از اول راننده تاكسي نبوده بلكه اول يه مغازه داشته ولي دو سال پيش خانومش فوت ميكنه و از غصه زياد ميزنه ب جاده و راننده تاكسي ميشه... همون لحظه احساس كردم از قلبم كلي گرما داره ميزنه بيرون. باورم نميشد هنوز همچين آدمايي با اينجور قلب هاي پاك وجود دارن:)♡

تويي ك داري اينو ميخوني ميخوام بدوني هيچ محدوديتي برات وجود نداره

اگ كنكور داري اينو بدون ك قطعا ساعت مطالعت رو ميتوني ببري بالاتر و قطعا لياقت بهترين رشته هارو داري

اگ ازدواج كردي اينو بدون ك قطعا كلي خوشحالي هست ك كنار هم ميتونيد تجربه كنيد فقط كافيه همديگه رو ياد بگيريد

اگ دانشجو هستي اينو بدون كليييييي راه جلوي روت هست ك توي هر كدومش بري قراره مهارت هاي جديدي يادبگيري. فقط كافيه شروع كني!

اگ شاغلي اينو بدون ك خلاقيتت قراره تو رو ب كلي پول و رضايت از شغلت برسونه

خدايا شكرت ك اينقد اين دنيايي ك آفريدي بزرگه ك ميشه بدون محدوديت تا هرجايي دلت خواست بري:)♡

به خدا اعتقاد داريد؟

حرفايي ك زده رو قبول داريد؟

پس چرا وقتي ميگه پوششتون رو حفظ كنيد و حتي حدودش رو هم مشخص كرده حرفش رو نميشنويد؟!

اعتراض ب هرچيزي ميخوايد بكنيد. ب وضعيت اقتصادي، ب دزدي هايي ك داره از بيت المال ميشه، ب افرادي ك دارن مفتخوري ميكنن. ب همه ي اينا اعتراض كنيد ولي روسري هاتون رو آتيش نزنين و حرف خدا رو زمين نندازين

درسته هر كسي عقايد خودشو داره ولي اين درست تره ك امر ب معروف و نهي از منكر واجب همگانيه. با گشت ارشاد بي نهايت مخالفم ولي وظيفه ي هركدوم از ماست ك وقتي پامون رو گذاشتيم توي اين دنيا تابع قوانين خالقمون باشيم...

لطفا اگ با حرفام مخالفين توي كامنت بهم بگين. هيچ نظري رو تاييد نميكنم ك بقيه ببينن فقط خودم دوس دارم بدونم تو قلبتون چي ميگذره♡

ولي دقت كردين رفتار بعضي ها اينجوريه ك انگار شما همون آهنگي هستين ك ن دلش مياد از پلي ليستش حذفتون كنه و ن حوصله داره دل ب دلت بده يا وقتش رو باهات بگذرونه... فقط كنار خودش نگهتون داشته و هروقت ميخواين صحبت كنين ناديدتون ميگيره

اينو اينجا نوشتم تا هروقت براش راه حلي پيدا كردم بيام بنويسم:")♡

چقد سخته ك خدا بهمون قدرت اختيار داده

نميدونم چجوري اون چيزي ك كوه نتونست تحمل كنه رو منِ آدم قراره به دوش بكشم

خدايا بهم اين توانايي رو بده تا بتونم اين امانتي ك بهم دادي رو صحيح و سالم بهت برگردونم :)♡

نگاه ميكني ب عقب

ميبيني خيلي حرفارو نگه داشتي و ب روي كسي نيوردي ك چ حسي درباره رفتار و حرفاشون داشتي و سعي ميكردي تا جايي ك ميتوني خوشحالشون كني. فكر ميكردي اين آدما هيچ وقت قلبشون قرار نيست از جنس قلب تو بشه

وليييييي

الان ك كمتر از يكسال گذشته ميدوني ك براشون خيلي مهم شدي، ميدوني ك قَدرت رو ميدونن، ميدوني وقتايي هم ك خودت حواست نيس اونا حواسشون بينهايت ب توعه

و توي اين لحظس ك خداروشكر ميكني ك همه‌ي اون حرفا و طرز فكراي اشتباهي رو ك داشتي ب زبون نيوردي و فقط خوبي نشون دادي. خداروشكر ميكني ك الان متوجه شدي هر كسي يه روش خاصي براي ابراز محبتش داره و دليل نميشه چون اون روشش مثل تو نيست، قرار نيس هيچ وقت باهاش كنار بياي

خدايا شكرت ك الان كنار خودم دارمشون:)♡

بعضي آدما هستن ك حس اينو ميدن ك از مسافرت برگشتي و يه دوش گرفتي و مسواك زدي و بعد مدت ها داري ميري تو تخت خودت بخوابي... انگار اين آدما مث خونت ميمونن ك هر وقت خسته شدي ميتوني بري پيششون و خيالت راحت باشه ك هيچي دربارشون عوض نشده

و كنار اين آدما بودن، صحبت كردن باهاشون، يا حتي دريافت يه پيامك ساده ازشون باعث ميشه اون وزنه ي سنگين روي قفسه سينت كنار بره و تو بتوني مث قبل نفس بكشي:)♡

آب و هواي امروز دلم : آفتابي با چن تا تيكه ابر اون وسطا

اين متن رو دارم درحالي مينويسم ك زير پتوعم و يه پشه كوري داره بالا سرم آژير ميكشه

خب از امروزا بگم

كلي برنامه ميچينم ولي اونجوري پيش نميره

مثلا امروز بايد گري ابدومن ميخوندم با تفسير۲۲ و بافت وليييي اول راديولوژي خوندم بعد دانشگاهم راديولوژي خوندم و بعدش نشستم فيلم ديدم... قرار بود اين ترم سر كار نرم تا بشينم درسمو بخونم but that doesn't go the way I wanted

ولي از فردا ب خودم قول ميدم وقتمو تلف نكنم و بشينم محكم پاي كار هام

امروز دومين كادوي تولدم رو تو سلف گرفتم:)

ولي چ حال عجيبيه ك از كسايي ك اصلا توقعشو نداري كادو ميگيري ولي كسايي ك بت نزديكترن هيچ كاري نميكنن...

چن روزيه ك انگار يه وزنه ي سنگين داره فشار مياره بهم جوري ك نميتونم بدون درد نفس بكشم. ميدونم بخاطر حال روحيمه ولي نميدونم بخاطر كدوم حال روحيمه:")

عاخيش اينجا ديگه فيلتر نيست!

ديروز استاد پاتولوژيمون اومد گف من وسط ارائه ي پايان نامه‌ي دانشجوعم. بايد يه ذره صبر كنيد تا تموم بشه. من و چن نفر از بچه هامون باهاش رفتيم سر ارائه. ولي وقتي رسيديم عاقاعه داشت سوگند بقراط ميخوند :") خيلي لحظه ي قشنگي بود از اونايي ك دلم ميخواست سرش هم بخندم هم جيغ بكشم و هم گريه كنم...😍😭

وقتي اون لحظه هاي مقدس تموم شد يكي از اساتيد ب عاقايي ك ارائه كرده بود گفت من ارائه هاي زيادي رو اين چن وقت ديدم ولي با ديدن ارائه ي شما متوحه شدم خدا چقد دوستون داشته ك ب اينجا رسيديد😇

چشمتون روز بد نبينه... بعد از اين حرف استاد كل دوستاي عاقاعه زدن زير خنده و كسي نميتونست خندش رو كنترل كنه😂 واينگونه شد ك صورت خود عاقاعه مثل لبو قرمز گشت😅

عاخرش هم ب همه ي اساتيد دسته گل هاي مختلفي داد و باهاشون عكس گرفت :")

الان ك دارم بهش فك ميكنم چقد پاك و زيبا بود اون لحظه ها 😌

حس ميكنم اين لحظه براي من خيلي دوره

حس ميكنم قراره خيلي اين دوران دانشجويي قراره خيلي طول بكشه

و منم الان دوس ندارم يه لول جديد از زندگيم شروع بشه🙂

لطفا با ريتم بخونيد:

دختر ايروني

پاستيل دندوني

خودت ميدوني

خيلي هلويي

دامنت چينه

كفشات ورنيه

لاكت رنگيه

پرچما بالا

خوشگل دخملا

حالا واي واي

واي واي واي واي

حالا واي واي

واي واي واي