ღدنياي منღ

منم اول فك ميكردم بحث درسي باشه فقط، ولي ديدم فقط دنبال درس نيست

بعدش فك كردم شايد حسي داشته باشه، اما اگر نيت خاصي داشت تا الان قطعا بهم ميگفت

بعد گفتم شايد وقتايي ك حالش خرابه مياد چسناله كنه، بعد ديدم ك وقتايي هم هس ك ناراحته ولي خودشو خيلي كنار ميكشه

الان اينجوريه ك كمكم ميكنه، بيشتر اوقات مواظبمه، احترام ميذاره، شوخي هاش خودموني تر شده، اتفاقا و برنامه هايي ك در طول روز داره رو بعضي اوقات باز ميكنه و ...

قشنگ رفتاريه ك يه برادر با يه خواهر داره، ميتونه رفتار كسي هم باشه ك از يه دختر خوشش مياد ولي در اينصورت تا الان حتما بهم ميگفت

روزاييه ك ديگ تكرار نميشه، قدرشو بدون

درستو بخون

اردو جهادي هارو برو

سفر زياد برو

نقاشي زياد بكش

حرفه هاي جديد ياد بگير

توي قبلي ها ماهر بشو

كتاب زياد بخون

ورزش يادت نره

اينو يادت باشه اين روزا ديگ تكرار نميشه :)♡

سال ۱۴۰۲ تموم شد...

بسي سال پر فراز و نشيبي بود، از همون اولش ك استرس خاصي داشتم براي اتفاق خاصي ك نيوفتاد تا مسافرتا و مهارت هايي ك ياد گرفتم و اين مسئوليت هاي آخر سالي...

اخلاقم عوض شد، آدماي دور و برم هم عوض شدن، دغدغه هاي ذهنيم هم عوض شد، از اون سال هايي بود ك هم خيلي خوش گذشت و هم خيلي استرس داشت و هم خيلي توش فكرم آشفته شد

ولي تا الان بهترين سال زندگيم بوده :)♡

واي دختر!

بدون احساسات با آدما برخورد كردن چقد باحاله:)

هميشه فك ميكردم اين كار باعث ميشه ناراحت بشن ولي مشخص شد ك ناراحت نميشن و حتي برات احترام بيشتري هم قائل ميشن 😎

از ميزان علاقم ب كراكر ماهي‌اي همينو بگم ك توي روز پنجم ارتودنسيم بلند شدم رفتم يه بسته رو با ۲تا ايوان شير خوردم :)♡

پريشب خيلي عجيب بود

توي دلم راضي نبودم ك برم توي اين جمع ولي مامانم گفت برو ك فك نكنن امثال تو قراره خودشونو از بقيه جدا كنن

پس رفتم... همه افرادي بودند ك از من بزرگ تر بودند، عقايدشون با من از زمين تا آسمون فرق ميكرد و از همه جالب تر كسي ك فك ميكردم توي خانوادا خوبي بزرگ شده و ديگه دوستمه شروع كرو مث سگ ب من پريدن و من نميدونستم بايد چيكار كنم :/ تجربه شد ولي قشنگ يا جالب نبود...

ولي ديشب با يه نفر رفتم بيرون. از درون و بيرون شبيه منه :) قدري شبيه منه ك همه مارو با هم اشتباه ميگيرن :) مكالمه هاي عميق داشتيم، حس هاي مشتركي رو تجربه كرده بوديم، چيزاي مشتركي برامون خنده دار بود و...

ديشب تجربه نبود، خود زندگي بود و رفت لاب لاي صفحه هاي اكليلي زندگيم :)♡

خدايا مرسي بابت افراد قشنگي ك سر راهم گذاشتي :)))♡

دقيقا همونجايي ك داشتم ميگفتم چقد همه چي روي رواله يهو يه چالشي بوجود اومد ك ۲ ماه كار رو خوابوند رو زمين...

اينو داشته باش ك تا زماني ك ميتوني برو جلو، سريع هم برو چون معلوم نيس كجاي كار چجوري قراره استاپ بخوري...

هرچي اين چن وقت ترك خورده بودم با هم جمع شد و بلخره شكستم...

گريه كردم

براي همه چيز

اجازه دادم ب خودم تا خسته بشم

داشتم زير بار اين همه تحمل كردن له مي شدم

و امروز شروعه يه من جديده...

گشاده‌رو بودن

زرنگ بودن و ب اطراف توجه كردن

ضايع نبودن

خانوم بودن (هميشه اون خود برترت جلوي چشمت باشه)

خونسرد بودن

ب خودت اهميت دادن

مواظب خودت بودن

مسئوليت هارو قبول كردن (نيازمند اعتماد كردن ب توانايي هات)

با آغوش باز چالش ها رو پذيرفتن

خلاق بودن (هيچ محدوديتي رو قبول نكن)

ميگفت آدما ۳ بار عاشق ميشن

بار اول ك وقتي تموم ميشه ميفهمي عشق نبوده

بار دوم ك وقتي اتفاق ميوفته تازه ميفهمي عشق چ چيزايي نياز داره تو ب چ چيزاييش احتياج داري چ چيزايي رو درباره عشق دوست داري. و از چيزاييش دوري ميكني

بار سوم وقتيه ك ناخودآگاه ب خودن مياي و ميبيني نگرانشي عميقا و صادقا دوستش داري و همه چيزاي خوبو براش ميخواي...

اميدوارم وقتي ب فرد درستش رسيدي يه راست بپري توي مرحله سوم :)♡